دل تکانی

این روزا همه درگیر خانه تکانی هستن و ای کاش کمی هم به فکر دل تکانی بودیم. همونطور که گرد و غبار رو از سر رو روی زندگیمون پاک می کنیم ای کاش گرد و غبارهای دلمون رو هم پاک می کردیم. تصمیم گرفتم سال جدید آدم بهتری باشم. از آدمای دور و برم کینه به دل نداشته باشم. اونایی که به هر نحوی چوب لای چرخ زندگیم گذاشتن و به نوعی خواستن اذیتم کنن رو ببخشم. یه جورای وقتی لحظه سال تحویل میخونم "یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَار" واقعاً دل و دیده ام تغییر کنه و از خدا بخوام آدم تر باشم. اونی باشم که خودش خواسته. اونی باشم که اگه یه روز خواست آدمهاشو انتخاب کنه منم تو لیستش باشم. با خوندن "یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَار" به خودم بیام که زمان داره میگذره و من چیکار کردم. برای خودم، برای زندگیم، برای عزیزام چه کاری انجام دادم. چقدر واسه دیگران مفید بودم. یادم باشه با تغییر روز و شب منم باید تغییر کنم. امروزم مثل دیروزم نباشه. حداقل از دیروز تا امروزم یک قدم مثبت برداشته باشم. وقتی میرسم به "یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَال" باور داشته باشم کسی هست کمکم کنه تا عوض بشم، بهتر بشم و با خوندن "حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَال" دگرگونی رو تو خودم احساس کنم. فقط لقلقه زبان نباشه. فقط قرآن خوندن و دعا و ارتباط با خدا کافی نیست چقدر به اون عمل میکنیم مهمه. واقعا با خدا و کتابش انس بگیریم. یادمون باشه اون اگه بخواد به عرش میرسیم به شرط اینکه تو زندگیمون جایی داشته باشه. خدا رو میگم، همونی که وقتی مشکل داریم یادش میوفتیم اما وای بر ما که تو خوشیا بدجور یادمون میره خدایی هم هست که همه جوره هوامون رو داشته اما ما چی؟!!! خدایا کمکم کن سال جدید آدم تر باشم. [آمین یا رب العالمین] 

شهید

امروز سالروز بزرگداشت شهداست. نمی دونم یه حس عجیبی نسبت به شهدا دارم. آدم هایی که اینقدر بزرگند که گاهی اوقات با حساب دودوتا چهار تای ما آدما کارشون جور درنمیاد. اما میخوام خیلی ساده بدون حاشیه بگم اینا خیلی مرد بودن که رفتن و مرد بودنشون رو به همه ثابت کردن. مرد بودن به صدا کلفت کردن نیست، مرد بودن به سبیل چنگیزی نیست مرد بودن رو باید از شهدا یاد گرفت. خانواده هاشون رو که میبینم از خودم خجالت میکشم. واقعا اونا برای ما چیکار کردن و ما برای خانواده هاشون چیکار کردیم. خدایا کمکم کن شرمنده شهدا نباشم. 

خانه تکانی

امروز بالاخره وقت شد که یه دستی به سر و روی اتاقم بکشم. این روزا به دلیل مشغله زیاد وقت نشده بود به خانواده کمک کنم و در امر خطیر خانه تکانی اصطلاحاً دستی براشون تکون بدم. انصافاً خدا به خانوما اجر جزیل عنایت فرماید [آمین] خداییش تمیزکاری امری طاقت فرساست  خلاصه الان که دارم این پست رو میزارم توی اتاقی نشستم که از تمیزی داره برق میزنه و این تمیزی هم حاصل دسترنج خود خودمه.  انشالله این خدمت رسانی بی منت نصیب همه آقایون خانواده دوست بشه 

روزهای آخر سال

این روزای آخر سال یه جورایی منو کلافه کرده  هم دلتنگ مهربانو هستم و هم یه عالمه کار که باید انجامش بدم. بازار و خرید که کلا طرفش نرفتم چون واقعا نه وقتش رو داشتم نه حوصلش رو.  خلاصه منتظرم مهربانو بیاد و با هم بریم خرید  بیرون رفتن تنهایی اصلا لذتی نداره اونم بخوای بری خرید. این روزا کارم شده مطالعه، تحقیق، اسلاید و ... هم دوست دارم این کارو و هم گاهی وقتا حوصلش رو ندارم و کلافه میشم  انشالله آخر سالی بهتون خوش بگذره و کارای خوب خوب انجام بدید. 

من و اختراع

هفته پیش فرصتی پیش اومد تا توی یه رویداد بین المللی شرکت کنم البته این رویداد در ایران و شهر خودمون برگزار شد وگرنه کی حال داره بره اونور دنیا   خلاصه خدا طبق معمول یه نگاهی به ما کرد و طرحمون به عنوان یکی از سه طرح برتر انتخاب شد. ناگفته نماند که همینجوری هم شرکت نکرده بودم تا حدودی به طرحم و جدید بودنش اطمینان داشتم اما خوب به لطف خدا برگزیده شد. الانم چند روزیه که دارم کارای ثبتش رو انجام میدم و امیدوارم به امید خدا هر چه زودتر ثبت بشه و نتیجش رو ببینم. [آمین] در آینده از نتیجش خواهم نوشت  فعلا برم کارای موندش رو تموم کنم 

سخن دوم

خوب رسیدم به اصل سخن اونم گفتن از کسی که خیلی دوستش دارم. اونی که به زندگیم معنی میده. اونی که وقتی نیست احساس می کنم خیلی تنهام. اونی که وقتی ازش دورم دلم خیلی میگیره. اون کسی نیست جز همسرم  از خدا براش آروزی سلامتی و طول عمر دارم و امیدوارم توی کارش همیشه موفق باشه و به گفته خودش عدالت رو سرلوحه کارش قرار بده [آمین]

سخن اول

سلام می کنم به خودم و به اونایی که برام نظرات خوب میزارن  نوشتن تو وبلاگم رو شروع میکنم به نام خدایی که هر چی دارم از لطف اوست. امیدوارم تنبل بازی در نیارم و همیشه مطلب بزارم.